مقدمه
سازهی «آگاهی بدنی[1]» به معنی تمرکز توجه[2] بر روی حسهای بدنی درونی و آگاهی از آنهاست و در سالهای اخیر به یک موضوع پژوهشی در انواع حوزههای سلامت (مهلینگ، گوپیزتی، دابنمیر، پرایس، هچ و همکاران، 2009) و حوزههای درمانی مختلف همچون فیزیوتراپی (گارد، نیبو و گیلشتن، 2019)، طب تکمیلی و جایگزین[3] (سیرویسا، بانک و والشد، 2018) و انواع رواندرمانیها (بهطور مثال، درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی، پینتادو، 2019) تبدیل شده است. در این راستا، رابطهی آگاهی بدنی با انواع اختلالهای روانپزشکی و پزشکی (اتیسم، شادر، ماش، بریانت و کاسکیو، 2015؛ افسردگی، میچالاک، برگ و هنریخ، 2012؛ اختلال مصرف مواد افیونی[4]، پرایس، مریل، مککارتی، پایک و تسوی، در دست چاپ؛ افسردگی و اضطراب، لوپز و مور، 2018؛ خودزنی، هیلچرا، ویتفورد، اسکاتا و زوف، 2019؛ درد، دی آلکالا، وبستر و استیوز، 2015، دی جونگ، لازار، هاگ، مهلینگ، هوزل و همکاران، 2016 و ریوست-گادبویس و بودریاس، 2019؛ فیبرومیوگلیا[5] و سندرم خستگی مزمن[6]، کرتویز، کولز و کالسیوس، 2015) مورد بررسی قرار گرفته است.
همچنین، نگاه دیگری نیز نسبت به آگاهی بدنی وجود دارد که خارج از علوم پزشکی و رفتاری است. فیلسوفان معاصر (برمودز، مارسل و ایلان[7]، 1995؛ به نقل از مهلینگ و همکاران، 2009)، انسان شناسان[8] (یانگ[9]، 1997؛ به نقل از مهلینگ و همکاران، 2009) و زبانشناسان[10] (لیکوف و جانسون[11]، 1999؛ به نقل از مهلینگ و همکاران، 2009) بدنهی روبه رشدی از ادبیات پژوهش ایجاد کردهاند که به اصطلاح «جسمآگینی[12]» توجه دارد. جسمآگینی، بهعنوان حس کردن مستقر بودن در داخل بدن جسمی فرد شناخته میشود (آرزی، تات، مور، میچل و بلنک[13]، 2006؛ به نقل از مهلینگ و همکاران، 2009) و به تجربهی فوری زیستن نسبت به بدن خود فرد اشاره دارد (ادلمن[14]، 2004؛ به نقل از مهلینگ و همکاران، 2009).
در حوزهی روانشناسی یا سلامت روان میتوان گفت هرچند رابطهی بین ذهن و بدن همواره مورد توجه بوده است، ولی این مسئله، بهویژه، زمانی برجستهتر میشود که در درمانهای موج سوم[15]، همچون درمانهای مبتنی بر ذهنآگاهی[16] و درمانهای مبتنی بر تنظیم هیجان[17]، اهمیت تمرکز بر روی بدن (بهصورت بهنجار)، بخش مهمی از فرایندهای درمانی هستند (پینتادو، 2019؛ منین و فرسکو، 2013). در ذهنآگاهی، تمرکز توجه معمولاً بر روی موضوع تجربهی درونی است که به معنای تجربهی حسی از تنفس، تجربهی حسی مرتبط با هیجانها یا سایر حسهای بدنی است (هولزل، لازار، گارد، شومن- اولیویر، واگو و همکاران، 2011). از دیدگاه هولزل و همکاران (2011) آگاهی بدنی، یکی از وجوه مرتبط با مکانیزم اثر ذهنآگاهی است. همچنین، شناسایی بهتر هیجانها (کریچنی و گارفینکل، 2017) و رسیدن به خودشناسی بیشتر (تسور، برکوویچ و گینزبرگ، 2015) از گذرگاه آگاهی بدنی میگذرد. بهطوریکه در درمانهای مبتنی بر تنظیم هیجان (بهطور مثال، درمان تنظیم هیجان، منین و فرسکو، 2013) نیز، توجه به وضعیت فیزیولوژیک بدن در حین وقوع هیجان و اهمیت شناسایی هیجان خاص، بهعنوان بخشی از تکنیکهای درمانی مورد توجه بوده است (منین و فرسکو، 2013).
در تضاد با رویکردهای اخیر درباره اهمیت توجه به آگاهی بدنی، مهلینگ و همکاران (2011) با اشاره به مقالهی کیوفی[18] (1991) بیان میدارند که چه در پژوهشهای پزشکی و چه در پژوهشهای روانشناختی، دیدگاه سنتی پیشین بر این فرض بوده است که آگاهی بدنی افزایشیافته[19] به تشدید حسهای تنی[20] میانجامد که موجب اضطراب، هیپوکوندریا و پیامدهای ناخوشایند بالینی همچون درد بیشتر میشود. در این راستا تا سالها پرسشنامهها بیشتر ویژگیهای علائم بدنی مرتبط با بیماری یا سایر شکایتهای جسمی را اندازهگیری میکردند و کمتر به آگاهی بدنی بهعنوان یک موضوع عمومی توجه داشتند (شیلدز، مالوری و سیمون، 1989). بر اساس دیدگاه جدید، مهلینگ و همکاران (2011) آگاهی بدنی را چنین تعریف کردهاند: «جنبهی ذهنی[21] و پدیدارشناختی[22] حسهای عضلانی[23] و درونی بدن[24] که وارد آگاهی هشیار[25] میشود و توسط فرایندهای روانی مانند توجه[26]، تعبیر[27]، ارزیابی[28]، باورها[29]، حافظهها[30]، شرطیشدنها[31]، نگرشها[32] و عاطفه[33] قابل تعدیل است». درواقع مشخص شده است بسیاری از دیالوگهای ذهن - بدن (بهویژه در بستر مطالعات بین فرهنگی شرق و غرب) در شناسایی اَشکال انطباقیتر «جسمآگینی» مؤثر بودهاند (هانلی، مهلینگ و گارلاند، 2017)؛ بنابراین، در رویکردهای اخیر در تضاد با رویکردهای سنتی، در حوزههای مختلف درمانی به جنبهی سلامتیبخش آگاهی بدنی توجه شده است.
اکنون سؤالی که مطرح میشود این است که چگونه سازهی آگاهی بدنی از یکسو بهعنوان یک ویژگی انطباقی در نظر گرفته میشود و از سوی دیگر بهعنوان یک ویژگی غیرانطباقی؟ (مهلینگ و همکاران، 2009). مهلینگ و همکاران (2009) بهخوبی دو وجه انطباقی و غیرانطباقی بودن آگاهی بدنی را در درد مزمن و افسردگی بیان میکنند: درد مزمن و افسردگی با یکدیگر همبستگی دارند و در ارتباط با آگاهی بدنی مورد بررسی قرار گرفتهاند. یافتههای پژوهش مربوط به هر دو بیماری نشان میدهد که خودتمرکزی نشخواری در بیماران افسرده (واتکینز و تیزدل[34]، 2004) و گوشبهزنگی زیاد[35] نسبت به نشانههای درد (اککلستون، کرومبز، آلدریچ و استانارد[36]، 1997) غیرانطباقی است ولی در مقابل، تمرکز توجه بر روی احساسات تجربهشدهی لحظهی حال در بیماران افسرده (واتکینز و تیزدل، 2004) و «پایش جسمی عینی[37]» یا "افتراق حسگر[38]» در درد مزمن (کیوفی، 1991، کیوفی و هالووی[39]، 1993) انطباقی است. بر این اساس، سازهی آگاهی بدنی، ازنظر پیچیدگی و نقاط ابهام باقیمانده مورد چالش است و نیاز به بررسی دقیقتر برای این تفکیک میان وضعیت انطباقی و غیرانطباقی آگاهی بدنی دارد (به نقل از مهلینگ و همکاران، 2009).
بدینترتیب، پرسشنامهای که در این حوزه موردنیاز است، ابزاری است که بتواند بهطور کمی، توجه افراد به فرایند بدنی بهنجار خودشان را بسنجد. درواقع، پرسشنامههایی وجود دارند که بهطور اختصاصی به دنبال بررسی نشانههای جسمی بیماری یا شکایتهای جسمی دیگر هستند (بهطور مثال، زیرمقیاس هیپوکندریاسیس از پرسشنامهی MMPI، هاتاوی و مککینلی، 1940) ولی در این حوزه نیاز به پرسشنامهای است که بهطورکلی بر روی آگاهی بدنی تمرکز داشته باشد (شیلدز، مالوری و سیمون، 1989) و آگاهی بدنی بهنجار را اندازه بگیرد.
در این راستا، برای پژوهش بیشتر دربارهی نقش آگاهی بدنی در این حوزههای بالینی و رویکردهای درمانی، ما به شناخت دقیقتر و ابزار معتبر و پایا از این سازه نیازمندیم (کمرون، 2002). پرسشنامهی آگاهی بدنی، اولین بار در سال 1989 به وجود آمد و هدف آن اندازهگیری پاسخهای غیرهیجانی بدنی سالم است. آیتمهای پرسشنامهی آگاهی بدنی به چرخهها و ریتمهای بدنی حساس هستند و توانایی شناسایی تغییرات کوچک در کارکرد نرمال و توانایی پیشبینی واکنشهای بدنی را دارند (شیلذر و سیمون، 1991). این پرسشنامه شامل 18 سؤال است. همسانی درونی این پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ، 82/0 به دست آمد. نتایج پایایی بازآزمایی با فاصله 2 هفته بر روی 70 نفر، قابل قبول بود (80/0= r) (شیلدز و همکاران، 1989). بدین ترتیب، با توجه به موارد مطرحشده و اهمیت در نظر گرفتن سازهی آگاهی بدنی در پژوهشهای آسیبشناسی روانی و رویکردهای درمانی مختلف، مطلوب است مشخصات روانسنجی پرسشنامهی آگاهی بدنی در نمونه ایرانی بررسی شود. بر این اساس، این پژوهش به دنبال پاسخگویی به سؤالهای پژوهشی زیر در نمونهی غیربالینی دانشجویان ایرانی بوده است:
آیا پرسشنامهی آگاهی بدنی با پرسشنامهی تجربهها دارای روایی همگرا است؟
آیا پرسشنامهی آگاهی بدنی با پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا دارای روایی واگرا است؟
پرسشنامهی آگاهی بدنی در نمونهی غیربالینی دانشجویان دارای روایی سازه است؟
روش
جامعهی آماری، نمونه و روش اجرای پژوهش
در پژوهش حاضر ابتدا اجازهنامهی کتبی از دکتر شیلدز برای اعتباریابی تست گرفته شد. پس از آن، متن انگلیسی پرسشنامهی آگاهی بدنی ترجمه گردید. سپس متن انگلیسی و فارسی به 2 تن از اساتید روانشناسی و 2 تن از افراد کارشناسی ارشد روانشناسی که مسلط به زبان انگلیسی بودند نیز ارائه شد و سپس پیشنهادهای اصلاحی در ترجمهی فارسی اعمال گردید. پس از آن متن فارسی، توسط یک متخصص زبان انگلیسی به زبان اصلی برگردانده و با فرم اصلی مقایسه شد. متن انگلیسی برای دکتر شیلدز ارسال شد تا میزان همخوانی آن با فرم اصلی را بررسی کند. بعد از آن، بر اساس نظر دکتر شیلدز، برخی از عبارات اصلاح شد. و مجدداً ترجمهی فارسی و ترجمهی معکوس این عبارات انجام گرفت و درنهایت متن انگلیسی مورد تأیید دکتر شیلدز قرار گرفت. پس از این مراحل، مقیاس در اختیار 22 نفر از دانشجویان قرار گرفت تا ابهامات و مشکلات عبارات بررسی شود. درنهایت پس از اعمال نظرات دانشجویان، فرم نهایی بر روی گروه نمونه اصلی اجرا شد.
نمونه، شامل 238 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران بود که به روش دردسترس انتخاب شدند. این تعداد نمونه با توجه به توصیهی میرز، گامست و گارینو (2006؛ ترجمه شریفی و همکاران، 2012) در نظر گرفته شد. آنها تعداد 200 نفر را برای تحلیل عاملی مناسب میدانند و همچنین بر این باورند که به ازای هر آیتم، حدود 10 برابر، آزمودنی باید در نظر گرفته شود که با در نظر گرفتن هر دو قاعده، تعداد نمونهی 238 نفری برای تحلیل عاملی پرسشنامهی آگاهی بدنی با 18 آیتم مناسب بوده است. برای انجام تحلیلهای آماری، از روش همبستگی و تحلیل عامل تأییدی و اکتشافی استفاده شد.
ابزار پژوهش
پرسشنامهی آگاهی بدنی (BAQ)
این پرسشنامه توسط شیدلز و همکاران (1989) تهیه شده است. این پرسشنامه 18 آیتم دارد و برای ارزیابی توجه خودگزارشی به فرایندهای بدنی نرمال غیرهیجانی طراحی شده است. آیتمها مقیاس لیکرت 9 نقطهای دارند و از اصلاً در مورد من صدق نمیکند (1) تا کاملاً در مورد من صدق میکند (9) درجهبندی شدهاند. آیتم 10 این پرسشنامه بهطور معکوس نمرهگذاری میشود. شیلدز و همکاران (1989) همسانی درونی مقیاس را از طریق ضریب آلفا، 82/0 گزارش کردهاند. پایایی بازآزمایی آن در فاصلهی دو هفته، بسیار قابل قبول بوده است (80/0r= ) (شیلدز و همکاران، 1989).
پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا
پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا که توسط میر و همکاران (1990) تدوین شده دارای 16 گویه پنج گزینهای (اصلاً صدق نمیکند تا کاملاً صدق میکند) است. این پرسشنامه بهصورت خودگزارشی، نگرانی افراطی غیرقابلکنترل و فراگیر را میسنجد. این پرسشنامه، ثبات درونی بالایی دارد (اولای 86/0 تا 95/0). پایایی بازآزمایی آن به فاصله چهار هفته (93/0 تا 74/0=r) گزارش شده است. در ایران، شیرینزاده دستگیری (2006) همسانی درونی آن را با استفاده از روش ضریب آلفای کرونباخ، 86/0 و به روش بازآزمایی با چهار هفته فاصله، 77/0 گزارش نموده است (250=n).
پرسشنامهی تجربهها
پرسشنامهی تجربهها شامل دو زیرمقیاس فاصله گرفتن[40] و نشخوار ذهنی است که توسط فرسکو، مور و همکاران (2007) طراحی شده است. فرسکو، مور و همکاران (2007) در پژوهشی ساختار عاملی زیرمقیاس فاصلهگرفتن این پرسشنامه را در جمعیتهای دانشجویی مقطع کارشناسی و بر روی نمونهی بالینی بررسی کردند. نتایج نشان داد که سازهی تکعاملی واحد فاصلهگرفتن در هر دو نمونه وجود دارد. اعتبار همگرا و تفکیکی این عامل رابطهی منفی با نشانههای افسردگی، نشخوارذهنی افسردگی، اجتناب تجربهای و تنظیم هیجانی دارد. خصوصیات روانسنجی پرسشنامهی تجربهها در نمونهی ایرانی نشان داد که ضریب آلفای کرونباخ زیرمقیاس فاصلهگرفتن، 82/0 است. روایی همگرا و واگرای زیرمقیاس فاصلهگرفتن پرسشنامهی تجربهها در نمونهی ایرانی مطلوب بود (طاهریفر، فردوسی، موتابی، مظاهری و فتی، 2017).
یافتهها
نمونهی غیربالینی شامل 238 نفر (116 زن و 122 مرد) بود. افراد نمونه شامل سه مقطع کاردانی (9 نفر)، کارشناسی (74 نفر)، کارشناسی ارشد (93 نفر) و دکترا (46 نفر) بودند و مقطع تحصیلی 16 نفر از آنها نامشخص بود. افراد نمونه بهصورت دردسترس از بین دانشجویان دانشگاه تهران انتخاب شدند و میانگین و انحراف معیار سنی آنها 72/24 (84/3) بود. در پژوهش حاضر، ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه آگاهی بدنی، 88/0 به دست آمد. از تحلیل عاملی پرسشنامهی آگاهی بدنی، 4 عامل حاصل شد که ضریب آلفای کرونباخ عامل اول، 77/0؛ عامل دوم، 79/0؛ عامل سوم، 73/0 و عامل چهارم، 6/0 محاسبه گردید.
برای پاسخگویی به سؤال 1 پژوهش، روایی همگرای پرسشنامهی آگاهی بدنی از طریق پرسشنامهی تجربهها (سازهی فاصلهگرفتن) محاسبه شد. نتایج ضرایب همبستگی بین پرسشنامهی آگاهی بدنی و پرسشنامه تجربهها، (3/0=r؛ 05/0>P) بود.
برای پاسخگویی به سؤال 2 پژوهش، روایی واگرای پرسشنامهی آگاهی بدنی از طریق اجرای همزمان پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا محاسبه شد. نتایج ضرایب همبستگی بین پرسشنامهی آگاهی بدنی و پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا برابر با (02/0=r؛ 05/0>P) بود.
بهمنظور بررسی روایی سازه و پاسخ به سؤال 3 پژوهش، تحلیل عاملی اکتشافی با کمک نرمافزار SPSS 18 و تحلیل عامل تأییدی با کمک نرمافزار لیزرل صورت گرفت. برای تحلیل عامل اکتشافی، ابتدا کفایت اندازهی نمونه (238=n) با استفاده از آزمون کفایت نمونهگیری کایر- مایر- اولکین[41] (KMO) و کرویت بارتلت[42] بررسی شد. KMO برابر با 87/0 بود که رضایتبخش است و آزمون بارتلت نیز معنادار بود. تحلیل عامل اکتشافی با روش واریماکس بر روی آیتمهای پرسشنامهی آگاهی بدنی به کار برده شد. آیتم 2 به دلیل داشتن بار مشترک بر روی 3 عامل و آیتم 11 به دلیل داشتن بار مشترک یکسان بر روی دو عامل حذف شدند. آیتم 10 نیز به دلیل داشتن بار عاملی منفی که از دیدگاه نظری نادرست بود، حذف گردید؛ بنابراین، بهطورکلی، آیتمهای 2، 10 و 11 در تحلیل عاملی حذف شدند. درنهایت، در تحلیل عامل اکتشافی چهار عامل به دست آمد: در عامل اول عبارات 1، 4، 13، 14 قرار گرفتند بنابراین این عامل «عدم پاسخ یا تغییر در فرایندهای بدنی» نام گرفت. عامل دوم شامل عبارات 12، 15، 16، 17، 18 بود بنابراین این عامل نیز «پیشبینی واکنش بدنی» نام گرفت. عامل سوم شامل عبارتهای 7، 8 و 9 بود که «چرخه خواب - بیداری» نام گرفت. عامل چهارم شامل عبارتهای 3، 5، 6 بود که «پیشبینی آسیب بدنی» نام گرفت. جدول 1 بار عاملی هریک از مادهها را برای هریک از آنها بعد از چرخش واریماکس نشان میدهد. جدول 2، همبستگی میان عاملها و نمرهی کل پرسشنامهی آگاهی بدنی را نشان میدهد. شکل 1 نیز، نمودار سنگریزه یا اسکری پلات مربوط به تحلیل عامل اکتشافی پرسشنامهی آگاهی بدنی است.
جدول 1. نتایج تحلیل عاملی عبارات پرسشنامهی آگاهی بدنی
جدول 2. همبستگی میان عاملها و نمرهی کل پرسشنامهی آگاهی بدنی
شکل 1. نمودار اسکری پلات (سنگریزه) برای تحلیل عامل اکتشافی پرسشنامهی آگاهی بدنی
همچنین، تحلیل عاملی تأییدی بر روی مدل 4 عاملی پرسشنامهی آگاهی بدنی انجام شد. شاخصهای برازش مدل 4 عاملی پرسشنامهی آگاهی بدنی در جدول 3 ارائه شده است.
بر اساس جدول 3 برای پرسشنامهی آگاهی بدنی ریشهی خطای میانگین مجذورات (RMSEA) کمتر از 08/0 و شاخص نیکویی برازش (GFI) برابر با 91/0 و کای اسکوئر نسبی (15/2) کمتر از 3 به دست آمده است، لذا مدل 4 عاملی تأیید میگردد. همانطور که ملاحظه میشود بارهای عاملی همهی آیتمهای پرسشنامه بیش از 3/0 و مقادیر t هم بیش از 96/1 است که در دو شکل 2 و 3 ارائه شده است. لذا مدل اکتشافی بهدستآمده از تحلیل اکتشافی تأیید میشود.
جدول 3. شاخصهای برازش مدل 4 عاملی پرسشنامهی آگاهی بدنی
شکل 2. بارهای عاملی آیتمهای عاملهای پرسشنامهی آگاهی بدنی
شکل 3. مقادیر t آیتمهای پرسشنامه آگاهی بدنی
بحث
این پژوهش با هدف بررسی روایی و پایایی پرسشنامهی آگاهی بدنی انجام شد. پیش از این، کار مشابهی بر روی پرسشنامهی آگاهی بدنی در ایران انجام نشده بود و از سوی دیگر، اهمیت سازهی آگاهی بدنی در حوزهی مداخلات درمانی موج سوم بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است، بدین ترتیب، ارزیابی مشخصات روانسنجی این پرسشنامه در نمونهی ایرانی، مدنظر قرار گرفت. بهمنظور بررسی مشخصات روانسنجی پرسشنامهی آگاهی بدنی، روایی همگرا و واگرا با کمک پرسشنامهی تجربهها و پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا ارزیابی شد. همچنین، برای بررسی پایایی مقیاس از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی استفاده گردید.
در روایی همگرا، رابطه میان پرسشنامهی آگاهی بدنی و پرسشنامهی تجربهها (سازهی فاصلهگرفتن)، مثبت و معنادار است. فاصلهگرفتن به معنای توانایی به دست آوردن دیدگاه و چشمانداز نسبت به اطلاعات دارای بار هیجانی در زمان و مکان است که بهواسطهی این کار پیامهای انگیزشی و هیجانی، شفاف و واضح میشوند (فرسکو، سگال، بوییس و کندی، 2007). همبستگی متوسط بهدستآمده میان سازهی فاصلهگرفتن و آگاهی بدنی، همراستا با مطالعهی تسور و همکاران (2015) است که میان آگاهی بدنی و شفافیت هیجانی، همبستگی متوسطی پیدا کردند. به نظر میرسد یکی از دلایل مثبت شدن این رابطه این است که هر دو عامل آگاهی بدنی و فاصلهگرفتن، بهنوعی مبتنی بر دیدگاه فراشناختی و اتخاذ چشمانداز هستند تا بتوانند شناسایی درستی نسبت به بار هیجانی و حسهای بدنی داشته باشند.
همچنین، در روایی واگرا نیز بین عامل آگاهی بدنی و پرسشنامهی نگرانی ایالت پنسیلوانیا رابطهی غیرمعنادار به دست آمد. این یافته به این معناست که هرچه نمرهی اضطراب فرد بیشتر باشد فرد در آگاهی بدنی بیشتر مشکل دارد. این یافته منطبق با یافتههای پیشین است (شیلدز و همکاران، 1989). با توجه به موارد مطرحشده در بخشهای پیشین، یکی از دلایل به وجود آوردن این پرسشنامه توسط شیلدز و همکاران، نیاز به اندازهگیری آگاهی بدنی در قالب یک سازهی مرتبط با سلامت روان بود که آگاهی بدنی بهنجار و نه آگاهی بدنی نابهنجار را اندازه بگیرد. این نتیجه کاملاً تبیینکنندهی این مطلب است که پرسشنامهی آگاهی بدنی، با تمرکز توجه بیمارگون بر روی بدن در برخی اختلالهای روانپزشکی همچون اختلال افسردگی، انواع اختلالهای اضطرابی و درد مرتبط نیست و بُعد بهنجار آگاهی بدنی را اندازه میگیرد؛ بنابراین، کاملاً در راستای هدفی است که برای آن ساخته شده است.
علاوه بر این، بهمنظور بررسی پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی استفاده شد. بررسی آلفای کرونباخ نشان داد که پرسشنامهی آگاهی بدنی از همسانی درونی خوبی برخوردار است که این یافته همسو با یافتههای شیلدز و همکاران (1989) بود. همچنین، همبستگی تکتک عاملها با یکدیگر نسبت به همبستگی هر عامل با عامل کل، کمتر بود که این نشاندهندهی استقلال عاملها از یکدیگر است و نشان میدهد که این 4 عامل بهدرستی تفکیک شدهاند و میتوانند در قالب 4 عامل نسبتاً مجزا مدنظر قرار گیرند. نتایج تحلیل عاملی نیز نشان داد که این پرسشنامه 4 عامل «عدم پاسخ یا تغییر در فرایندهای بدنی»، «پیشبینی واکنش بدنی»، «چرخهی خواب - بیداری» و «پیشبینی آسیب بدنی» را بهخوبی میسنجد. در نسخهی اصلی نیز، آیتمهای این مقیاس روی 4 عامل بارگذاری میشوند ولی در هیچ پژوهشی این 4 عامل بهطور جداگانه مورد استفاده قرار نگرفتهاند چون نمرهی جداگانهای ندارند و این پرسشنامه همیشه بهصورت نمرهی کل و بدون استفاده از عوامل در پژوهشها مورد استفاده قرار گرفته است (شیلدز و همکاران، 1989). انتخاب اسامی این عاملها با اقتباس از اسامی انتخابشده عوامل توسط شیلدز و همکاران (1989) بوده است، هرچند دقیقاً مانند پرسشنامهی آگاهی بدنی مطالعه شیلدز، دستهبندی نشدهاند و تفاوتهایی داشتهاند. بدینجهت، با کمک تحلیل عامل تأییدی، این مدل 4 عاملی جدید بررسی شد و مدل جدید تأیید شد.
بهطورکلی، سازهی آگاهی بدنی بهطورکلی در حوزهی سلامت و سلامت روان و بهطور ویژه، در درمانهای جدید (موج سوم[43])، مورد توجه جدی بوده است. همانطور که بیان شد، این سازه ارتباط نزدیکی با مکانیزم اثر راهبرد تنظیم هیجان ذهنآگاهی دارد (هولزل و همکاران، 2011) و با توانایی فرد در شناسایی هیجانها و شفافیت هیجانی ارتباط دارد (کریچنی و گارفینکل، 2017). تمرکز بر روی اهمیت هیجانها و استفاده از تکنیکهای مبتنی بر راهبردهای تنظیم هیجان (ازجمله ذهنآگاهی) مواردی هستنـد که در درمـانهای مـوج سوم در محور تمرکز قرار دارند. از سوی دیگر، ادعای سازندهی پرسشنامهی آگاهی بدنی این است که این پرسشنامه، ابعاد انطباقیتر آگاهی بدنی را اندازه میگیرد و با تمرکز توجه بر روی نشانههای بدنی در وضعیت بیمارگون (مانند اضطراب و افسردگی) ارتباط ندارد (شیلدز و سیمون، 1991؛ شیلدز و همکاران، 1989). نتایج پژوهش حاضر نیز نشان میدهد که این پرسشنامه ابعاد انطباقیتر آگاهی بدنی را میسنجد و میتواند اهداف ادعاشدهی مرتبط با خود را تأمین نماید.
درمجموع با توجه به مطالب مطرحشده، یافتههای موجود روایی و پایایی پرسشنامهی آگاهی بدنی را در نمونهی دانشجویی غیربالینی ایران تأیید مینماید. با توجه به اینکه یافتههای موجود در جمعیت غیربالینی به دست آمده است، پیشنهاد میشود که در پژوهشهای آتی مشخصات روانسنجی پرسشنامهی آگاهی بدنی، در جمعیت بالینی ایران نیز بررسی شود.
تشکر و قدردانی
از دکتر شیلدز بابت همکاری و بازخورد دادن به ترجمه معکوس متن پرسشنامهی آگاهی بدنی تشکر و قدردانی میشود.
References
Cameron, O. (2002). Visceral sensory neuroscience. Interoception. New York (NY): Oxford University Press.
Cioffi, D. (1991). Beyond attentional strategies: cognitive-perceptual model of somatic interpretation. Psychological Bulletin, 109(1), 25-41. [DOI:10.1037/0033-2909.109.1.25] [PMid:2006227]
Courtois, I., Cools, F., & Calsius, J. (2015). Effectiveness of body awareness interventions in fibromyalgia and chronic fatigue syndrome: A systematic review and meta-analysis. Journal of Bodywork & Movement Therapies, 19, 35-56. [DOI:10.1016/j.jbmt.2014.04.003] [PMid:25603742]
Critchley, H. D., & Garfinkel, S. N. (2017). Interoception and emotion. Current Opinion in Psychology, 17, 7-14. [DOI:10. 1016/j.copsyc.2017.04.020] [PMid:28950976]
D' Alcala, C. R., Webster, D. G., & Esteves, J. E. (2015). Interoception, body awareness and chronic pain: Results from a case-control study. International Journal of Osteopathic Medicine, 18, 22-32. [DOI:10.1016/j.ijosm. 2014.08.003]
De Jong, M., Lazar, S. W., Hug, K., Mehling, W. E., Hölzel, B. K., Sack, A. T., Peeters, F., Ashih, H., Mischoulon, D., & Gard, T. (2016). Effects of Mindfulness-Based Cognitive Therapy on Body Awareness in Patients with Chronic Pain and Comorbid Depression. Frontiers in Psychology, 7, 1-13. [DOI:10.3389/fpsyg.2016.00967] [PMid:27445929] [PMCid: PMC4927571]
Eccleston, C., Crombez, G., Aldrich, S., & Stannard, C. (1997). Attention and somatic awareness in chronic pain. Pain, 72, 209-215. [DOI:10.1016/S0304-3959(97)00030-4]
Fresco, D. M., Segal, Z. V., Buis, T., & Kennedy, S. (2007). Relationship of posttreatment decentering and cognitive reactivity to relapse inmajor depression. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 75, 447-455. [DOI:10. 1037/0022-006X.75.3.447] [PMid:17563161]
Gard, G., Nyboe, L., & Gyllensten, A. L. (2019). Clinical reasoning and clinical use of basic body awareness therapy in physiotherapy - a qualitative study? European Journal of Physiotherapy, 1-7. [DOI:10.1080/21679169.2018.15495 92]
Hanley, A. W., Mehling, W. E., & Garland, E. L. (2017). Holding the body in mind: Interoceptive awareness, dispositional mindfulness and psychological well-being. Journal of Psychosomatic Research, 99, 13-20. [DOI:10.1016/j. jpsychores.2017.05.014] [PMid:28712417] [PMCid:PMC552 2814]
Hathaway, S. R., & Mckinley, J. C. (1940). A Multiphasic Personality Schedule (Minnesota): I. Construction of the Schedule, The Journal of Psychology, 10, 249-254. [DOI:10. 1080/00223980.1940.9917000]
Hielschera, E., Whitfordd, T. J., Scotta, J. G., & Zopf, R. (2019). When the body is the target-Representations of one's own body and bodily sensations in self-harm: A systematic review. Neuroscience and Biobehavioral Reviews, 101, 85-112. [DOI:10.1016/j.neubiorev.2019.03.007] [PMid:30878499]
Hölzel, B. K., Sara W. Lazar, S. W., Gard, T., Schuman-Olivier, Z., David R. Vago, D. R., & Ott, U. (2011). How Does Mindfulness Meditation Work? Proposing Mechanisms of Action From a Conceptual and Neural Perspective, Perspectives on Psychological Science, 6, 537-559. [DOI:10. 1177/1745691611419671] [PMid:26168376]
Lopez, A. L. S., & Moore, S. (2018). Dimensions of Body-Awareness and Depressed Mood and Anxiety. Western Journal of Nursing Research, 41, 834-853. [DOI:10.1177/ 0193945918798374] [PMid:30178716]
Mehling, W. E., Gopisetty, V., Daubenmier, J., Price, C. J., Hecht, F. M., et al. (2009). Body Awareness: Construct and Self-Report Measures. PloS ONE, 4, 1-18. [DOI:10.1371/journal. pone.0005614] [PMid:19440300] [PMCid:PMC2680990]
Mehling, W. E., Price, C., Daubenmier, J. J., Acree, M., Bartmess, E., & Stewart, A. (2012). The Multidimensional Assessment of Interoceptive Awareness (MAIA), PLOS one, 7, 1-22. [DOI:10.1371/journal.pone.0048230] [PMid:23133619] [PMCid:PMC3486814]
Mehling, W. E., Wrubel, J., Daubenmier, J. J., Price, C. J., Kerr, C. E., Silow, T., Gopisetty, V., and Stewart, A. L. (2011). Body Awareness: a phenomenological inquiry into the common ground of mind-body therapies. Philosophy, Ethics, and Humanities in Medicine, 6, 1-12. [DOI:10.1186/1747-5341-6-6] [PMid:21473781] [PMCid:PMC3096919]
Mennin, D. S., & Fresco, D. M. (2013). Emotion regulation therapy for generalized anxiety disorder. Unpublished manual.
Meyer, T. J., Miller, M. L., Metzyer, R. L., & Borkovec, T. D. (1990). Development and validation of the Penn State Worry Questionnaire. Behavior Research & Therapy, 28, 487-495. [DOI:10.1016/0005-7967(90)90135-6]
Meyers, L. S., Gamst, G., & Guarino, A. J. (2012). Applied multivariate research (design and interpretation) (H. Pasha Sharifi, V. Farzad, S. Rezakhani, H. R. Hassanabadi, B. Izanlo, & M. Habibi, Trans). Tehran: Roshd (Original work published 2006).
Michalak, J., & Burg, J., & Heidenreich, T. (2012). Don't Forget Your Body: Mindfulness, Embodiment, and the Treatment of Depression. Mindfulness, 3, 190-199. [DOI:10.1007/ s12671-012-0107-4]
Pintado, S. (2019). Changes in body awareness and self-compassion in clinical psychology trainees through a mindfulness program. Complementary Therapies in Clinical Practice, 34, 229-234. [DOI:10.1016/j.ctcp.2018.12.010] [PMid:30712731]
Pricea, C. J., Merrill, J. O., McCartya, R. L., Pikec, K. C., & Tsuib, J. I. (in press). A pilot study of mindful body awareness training as an adjunct to office-based medication treatment of opioid use disorder. Journal of Substance Abuse Treatment.
Rivest-Gadbois, E., & Boudriasa, M-H. (2019). What are the known effects of yoga on the brain in relation to motor performances, body awareness and pain? A narrative review. Complementary Therapies in Medicine, 44, 129-142. [DOI:10.1016/j.ctim.2019.03.021] [PMid:31126545]
Schauder, K. B., Mash, L. E., Bryant, L. K., & Cascio, C. J. (2015). Interoceptive ability and body awareness in autism spectrum disorder. Journal of Experimental Child Psychology, 131, 193-200. [DOI:10.1016/j.jecp.2014.11. 002] [PMid:25498876] [PMCid:PMC4303499]
Shields, S. A., & Simon, A. (1991). Is awareness of bodily change in emotion related to awareness of other bodily processes? Journal of Personality Assessment, 57, 96-109. [DOI:10. 1207/s15327752jpa5701_12] [PMid:1920039]
Shields, S. A., Mallory, M. E., & Simon, A. (1989). The body awareness questionnaire: Reliability and validity. Journal of Personality Assessment, 53, 802-815. [DOI:10.1207/s1532 7752jpa5304_16]
Shirinzadeh Dastgiri, S. (2006). Comparison of Metacognitive and Responsibility Beliefs in Patients with Obsessive-Compulsive Disorder, Generalized Anxiety Disorder and Normal Individuals (Unpublished master's thesis). Shiraz University, Shiraz.
Siroisa, F. M., Bannc, C. M., & Walshd, E. G. (2018). The role of mind-body awareness in the outcomes of complementary and alternative medicine (CAM). European Journal of Integrative Medicine, 22, 37-43. [DOI:10.1016/j.eujim. 2018.07.008]
Taherifar, Z., Ferdowsi, S., Mootabi, F., Mazaheri Tehrani, M. A., & Fata, L. (2017). Assessing "decentering": Validity, reliability and factor structure of experiences questionnaire in university students. Knowledge & Research in Applied Psychology, 18 (1), 46-56.
Tsur, N., Berkovitz, N., & Ginzburg, K. (2015). Body Awareness, Emotional Clarity, and Authentic Behavior: The Moderating Role of Mindfulness. Journal of Happiness Studies, 17, 1451-1472. [DOI:10.1007/s10902-015-9652-6]
Watkins, E., & Teasdale, J. D. (2004). Adaptive and maladaptive self-focus in depression. Journal of affective disorders. 82 (1), 1-8. [DOI:10.1016/j.jad.2003.10.006] [PMid:15465571]
[1]. Body awareness
[2]. Attentional focus
[3]. Complementary and alternative medicine (CAM)
[4]. 0pioid use disorder
[5]. Fibromyalgia
[6]. Chronic fatigue syndrome
[7]. Bermudez, J., Marcel, A., & Eilan, Ne.
[8]. Anthropologist
[9]. Young, K.
[10]. Linguists
[11]. Lakoff, G, & Johnson, M.
[12]. Embodiment
[13]. Arzy, S., Thut, G., Mohr, C., Michel, C.M., & Blanke, O.
[14]. Edelman, G. M.
[15]. Third wave
[16]. Mindfulness
[17]. Emotion regulation
[18]. Cioffi, D.
[19]. Increased
[20]. Somatosensory amplification
[21]. Subjective
[22]. Phenomenological
[23]. Proprioception
[24]. Interoception
[25]. Conscious awareness
[26]. Attention
[27]. Interpretation
[28]. Appraisal
[29]. Beliefs
[30]. Memories
[31]. Conditioning
[32].Attitude
[33]. Affect
[34]. Watkins, E., & Teasdale, J. D.
[35]. Hypervigilance
[36]. Eccleston, C., Crombez, G., Aldrich, S., & Stannard, C.
[37]. Concrete somatic monitoring
[38]. Sensory discrimination
[39]. Holloway, J.
[40]. Decentering
[41]. Kaiser-Meyer-Olkin
[42]. Bartlett's Test of Sphericity
[43]. third wave
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |